سلام عشقاي مامان بالاخره سيد امير حسين هم به مرز استقلال نزديك شد.قراره پسر كوچولوي مامان بشه يه بزرگ مرد مستقل كه ديگه موقع خواب با شير نخوابه ...الهي مامان فدات شه كه تحمل رنج و ناراحتيت رو ندارم.تحمل گريه و غصه خوردنت رو ندارم .احساس اينكه من ميتونم شيرت بدم اما از قصد اين كار رو نميكنم و تو گريه ميكني حس بديه و كاش اين روزهاي رنج تو زودتر سپري شه... از روز چهارشنبه اول شهريور شروع كردم.ظهر كه اومدم خونه ديگه شيرت ندادم.ظهر حسابي گريه كردي و چشمات پر از خواب بود .خيلي غصه خورديم دو تاييمون اما ميدونم اين راه رفتني رو بايد رفت .تو هم يه روز يادت نميمونه مثل داداشي اين روزها رو و من مطمئنم اين خاطره از ذهنت به زودي پاك ميشه....