اولین مسافرت
سلام پسرکم
جمعه هفته گذشته به همراه بابایی و عزیز رفتیم کرمان و بندر عباس و قشم تا این جمعه.
عكساي مسافرت منو تو ادامه مطالب ببينيد...
این اولین مسافرتی بود که با تو رفتیم،البته2سری زاهدان خونه عمه رفتیم با هم ولی کوتاه مدت بوده.
برات یه کیسه اسباب بازی برداشتم تا تو ماشین اذیت نشی و بشینی بازی کنی .باهاشون بازی کردی ولی کوتاه مدت و خسته می شدی.برات کلی تو راه شعر خوندم و چرت و پرت گفتم ولی باز هم خسته میشدی.خیلی بهم وابسته شدی و همش میخواستی تو ماشین و تو بازار و بیرون بغل من باشی .همش شیر می خواستی .غذا هم کم میخوردی، خیلی نگران بودم نکنه مریض شی اما خدا رو شکر مشکلی پیش نیامد.
اونجا لب ساحل بردیمت لب آب و بابایی پاهات رو گذاشت تو آب اما تو تکون نمی خوردی و می ترسیدی .
کلی تو بازار گریه می کردی و نمیشد باهات خرید کنم ولی در کل خوب بود .
اينم عكساي گل پسرم تو سفر به جنوب كشور ...
اينجا ديگ رستمه نرسيده به كرمان و ماشين بابايي تو پمپ بنزين پنچر شد.
تو ماشين خسته ميشدي و خوابت ميبرد ولي گاهي هم خسته ميشدي و نق مي زدي...
اينم حمام گنجعلي خان كرمان ...
اينم باغ شاهزاده(نوه دختري ناصرالدين شاه)كرمان...
اينم يه رستوران تو قشم رفتيم نهار بخوريم...
اينم يه پارك ساحلي تو قشم كه من با اينكه فقط كف پام تو آب بود خيلي ميترسيدم...
اينم قصه مسافرت ما...
در ضمن ماهگیت مبارک گل پسرم
سید کوچولوی مامان الان کلمات زیادی رو میگه ، در واقع هر کلمه ای رو که بگم تکرار می کنه و یادش می مونه.جملات کوتاه 2 کلمه ای و 3 کلمه ای مثل: آب مده(آب بده) جی جی مده(جی جی بده) ، بابا جون اومد ، نینی اومد، باب انجی تموم(باب اسفنجی تموم شد) ،مامان دست مده( مامان دستت رو بده)، ایجا در دره(اینجا در دره)، در در بریم،به به مده ، میوه مده ، و جملاتی از این قبیل که زیاده ...رو میگه .
قربون گل پسرم بشم و قربون لطف و قدرت خدا که یه بچه که بدون هیچ درکی و حرکتی به این دنیا می یاد و بعد 19 ماه می تونه به این خوبی با بقیه ارتباط برقرار کنه ،صحبت کنه و راه بره و صاحب اراده و نظر بشه . خدایا شکرت بابت این همه لطف و نعمت که شامل حال ما کردی ...