عشق من  سید امیر علیعشق من سید امیر علی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره
عشق من سید امیر حسینعشق من سید امیر حسین، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه سن داره

كودك من

از شير گرفتن سيد امير حسين

1396/6/6 7:24
349 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقاي مامان

بالاخره سيد امير حسين هم به مرز استقلال نزديك شد.قراره پسر كوچولوي مامان بشه يه بزرگ مرد مستقل كه ديگه موقع خواب با شير نخوابه ...الهي مامان فدات شه كه تحمل رنج و ناراحتيت رو ندارم.تحمل گريه و غصه خوردنت رو ندارم .احساس اينكه من ميتونم شيرت بدم اما از قصد اين كار رو نميكنم و تو گريه ميكني حس بديه و كاش اين روزهاي رنج تو زودتر سپري شه...

از روز چهارشنبه اول شهريور شروع كردم.ظهر كه اومدم خونه ديگه شيرت ندادم.ظهر حسابي گريه كردي و چشمات پر از خواب بود .خيلي غصه خورديم دو تاييمون اما ميدونم اين راه رفتني رو بايد رفت .تو هم يه روز يادت نميمونه مثل داداشي اين روزها رو و من مطمئنم اين خاطره از ذهنت به زودي پاك ميشه.اميدوارم مرد كوچولوي مامان هميشه از سختيها پيروز و سربلند بيرون بياي...

خلاصه اولين روز با كلي غصه ساعت 3خوابت برد عكس مربوط به اون لحظه رو پايين گذاشتم(چون عكسا سريع و بدون وقفه با تلگرام فرستادم به ترتيب نيست،توضيحات رو بالاش نوشتم)

شب روز اول هم كلي گريه و بي تابي كردي و خوابيدي اما شب به دفعات زياد بيدار نشدي 2 باري نزديك صبح بيدار شدي كه با راه بردن و دلداريت بالاخره گذشت و خوابيدي...

ظهر روز دوم و شب اون هم كلي ناراحت بودي و فراموشت نشد و با غصه خوابيدي...

ظهر روز سوم نخوابيدي و كلي بي تابي كردي ... و شب باز هم با غصه خوابيدي.شبها با كلي اين ور و اون ور شدن و ناله و التماس و بد خلقي ميخوابي...

ظهر روز چهارم يعني شنبه هم با غصه خوابيدي.هنوز هم ذره اي از درخواستات براي شير خوردن كم نشده ولي اميدت از من نااميد شده و ميري زير پاي داداشي با خرست ميخوابي...

ديروز ظهر كه روز پنجم بود هم بي تابي ميكردي و چون مهد داداشي جلسه بود من رفتم جلسه با بابايي يه ساعتي خوابيدي...تا اون لحظه كه با من بودي نخوابيدي و باز هم درخواست خوردن شير داشتي...

ديشب واسه اينكه شايد با اين موضوع راحتتر كنار بياي  گفتم عروسك پاترك رو برات بخرم كه خييييلي زياد اين شخصيت رو دوست داري ، شايد فرجي بشه ...اما براي اين درد مرحمي نبود با اينكه خوشحال بودي از گرفتن عروسك...

خلاصه امروز روز 6...و بااينكه اين مدت گذشته هنوز با اين موضوع كنار نيومدي ...البته بسيار پسر خوبي هستي و زياد بيدار نميشي ، اما استارت خوابيدن در شب و ظهر برات خيلي سخته ...

الهي مامان قربونت بشه ...عزيز مادر از خدا ميخوام با اين موضوع راحت كنار بياي ...دوست دارم عشقم ...

 

 

 

آخرين شب شير خوردن سيد امير حسين.اون شب با دوست بابايي رفتيم بيرون

 

 

 

 

ظهر اولين روز از شير گرفتنت...

 

 

 

آخرين شب شير خوردنت...

 

 

 

عكس ديگري از ظهر اولين روز...

 

 

 

ظهر دومين روز كه جلوي تلويزيون بعد كلي بي تابي خوابت برد...

 

 

ظهر روز چهارم كه به داداشي پناه آوردي ...

 

 

 

 

عكس ديگه اي از آخرين شب...

 

 

 

و يه عكس ديگه...قربون خندت بشه مامان

 

 

پسندها (4)

نظرات (1)


13 فروردین 97 11:02
سلام داشتم وبتون رو نگاه میکردم که این پست رو دیدم من دخترم رو اول میخواستم توی دو سالگی از شیر بگیرم که نشد بعد دیروز توی سه سال و یک روزگی تصمیم به از شیر گرفتنش شدیم و من اصلا حریفش نمیشم میتونید راهنماییم کنید؟
مامان سيد امير علي و سيد امير حسين
پاسخ
سلام.مامان سوفيا جان براي از شير گرفتن بچه بايد يه مامان سنگ دل باشين والا نميتونين بچه رو از شير بگيرين.شير بيش از دو سال هم باعث وابستگي بيشتر بچه به شما و سختر گرفتن او از شير ميشه از طرفي غذا خوب نميخورن و دلشون رو به شير مادر گرم دارن. به هيچ عنوان خودتون رو مريض نشون ندين چون بچه از بيماري مادر دچار نگراني ميشه و به درستي براش توضيح بدين كه ديگه بزرگ شدي و نبايد شير بخوري .بچه ها بيشتر از اوني كه ما فكر ميكنيم ميفهمن ، ميتونين از چسب برق استفاده كنين (البته زيرش پنبه بزارين كه خودتون اذيت نشين)يا از تلخك كه تو داروخونه ميفروشن استفاده كنين. اگه زياد شير ميخوره بهتره تعدادش رو كم كنين با سر گرم كردنش با اسباب بازي و بيرن رفتن و پارك رفتن و ...مثلا اگه 20 بار تو روز شير ميخوره بشه 5 بار در روز اگه تعداد دفعات زياد نيست كه يه دفعه بگيرينش .به هيچ عنوان كوتاه نياين و چيزي مثل شيشه رو هم جايگزين نكنين چون باز اين مراسم رو براي از شيشه گرفتن بايد انجام بدين.بهتره فقط سرگرم بشه و يه نفر مثل باباش كمكتون  كنه و پيش باباش بخوابه كه ياد شير نكنه.بهتره با دور زدن با ماشين يا روي پا تكون دادن يا قصه خوندن يا عروسك كنارش خوابوندن  يا هر طور كه بچه مايله بخوابوننينش اصلا با گريه كوتاه نياين كه اگه يه بار تسليم بشين بچه اين كار رو چندين برابر بدتر انجام ميده چون ميدونه شما بالاخره تسليم ميشين خيلي براي مادر  و بچه از نظر عاطفي سخته اما بايد واقعا سنگ دل باشين و اگه خودتون رو جدي بگيرين حتما در دو سه روز اين تنش كاهش پيدا ميكنه.بعضي از بچه ها تا يكي دو هفته اذيت ميكنن اما سختيش چند روز اوله و بقيه اش زياد سخت نيست.شبهاي اول بهونه گيري ميكنن اما بايد جدي باشين و كوتاه نياين.همزمان با شير گرفتن كار ديگه اي مثل از پوشك گرفتن رو شروع نكنين.ان شاا.... موفق باشين.سوالي داشتين در خدمتم آرام
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به كودك من می باشد