به بهانه 5 سال و 5 ماه و 5 روزگي سيد امير علي
امير علي عزيزم
اين روزها ديدن تو شنيدن حرفهاي تو و لحظات با هم بودنمان مثل خواب و رويا ميگذرد.تو هر روز بزرگ و بزرگتر ميشوي و من گاهي با خودم ميانديشم كه كي بزرگ شدي ؟....كاش ميشد زمان را در حصار گرفت . كاش ميشد لحظات را ماندني كرد ...كاش كودكي كردنت را قابي طلايي ميگرفتم .كاش كاش...
با اين همه آرزوي ديدن مردي تنومند و قوي بنيان ،مردي مهربان و آرام منش ،مردي كه حضورش در هر محفلي گره گشاي نشدنهاست ،مردي علي گونه را دارم .از كودكيت به اميد ديدن لحظات ناب جوانيت آرام ميگذرم ...ميگذرم تا اي كاش ها را لمس كنم...
مرد كوچكم دوستت دارم بي وصف
امير حسين عزيزم
كوچك پسرم ،هميشه كوچك پسري براي مادر ،هميشه دردانه ي مني ،هميشه شيرين زبان مني، وقتي سخن ميگويي گويي عشق به تو صد چندان ميشود ، دلم ميخواهد آنقدر تو را در بغل بفشارم كه با هم يكي شويم...كودكانه سخن گفتنت ديالوگي عاشقانه است كه هيچ ديالوگي چون آن تاكنون نشنيده ام ...زيباي كوچكم از هميشه تا هميشه دوستت دارم...